به همین سادگی

آمده ام که باشم در این دنیای یادها و فراموشی ها آمده ام که خوانده شوم دیده شوم دوست بدارم و دوست داشته شوم من برای همراهی آمده

به همین سادگی

آمده ام که باشم در این دنیای یادها و فراموشی ها آمده ام که خوانده شوم دیده شوم دوست بدارم و دوست داشته شوم من برای همراهی آمده

این تنبل از خود راضی

 

همسرم همیشه طوری وانمود می کرد یا واقعا همینطور بود که آرایش اصلا براش مهم نیست و حتی خیلی وقتها بهتره این حایل مصنوعی و شیمیایی بین ما نباشه و من تنبل هم از خدا خواسته.

اما بالاخره یه روز  صداش دراومد و گفت اگه آرایش می خوای بکنی یه آرایش کامل بکن اونجوری دوست دارم نه مثل زنهای کارگر که سریع یه دست به موهاش می کشن و یه رژ لب می زنن و این دقیقا مصداق کاری بود که من می کردم هم از سر تنبلی هم اینکه احتمالا اینقدر خودشیفته هستم که نیازی به زیباتر شدن در خودم نمیدیدم!!

و حالا دیگه همون آرایش کارگری رو هم نمی کنم(مگه گهگاهی برای تنوع و روحیه خودم). فکر کنم همین روزها پشیمون بشه و به همون راضی بشه. بهرحال کاچی بعض هیچی.