به همین سادگی

آمده ام که باشم در این دنیای یادها و فراموشی ها آمده ام که خوانده شوم دیده شوم دوست بدارم و دوست داشته شوم من برای همراهی آمده

به همین سادگی

آمده ام که باشم در این دنیای یادها و فراموشی ها آمده ام که خوانده شوم دیده شوم دوست بدارم و دوست داشته شوم من برای همراهی آمده

جنایت غزه

دیروز یه نامه اداری اومده بود برای شرکت توی مراسم حمایت از مردم غزه به اجبار رفتم و زود اومدم.دیشب خونه بابا اینها بودیم و رادیو امریکا داشت در این مورد حرف می زد و دیدم داداشی چطور حرص می خوره و بد و بیراه بهشون می گه همیشه یه رگ مسلمان دوستی داشت گذاشتم به حساب همون و همچنان بی خیال بودم.

صبح اومدم اداره و گفتن یه متنی اماده کنم با عکس شهدای غزه و اعلام کنم که کارکنان اداره حقوق یک روزشون رو اهدا می کنن به غزه.باز هم توی دلم غر غر می کردم برای این کارها و فکر می کردم حقوق یک روز حدودا می شه 10 هزار تومن و این زیاده و ...

شروع کردم به سرچ عکس ...

وای خدای من تو کجایی؟ عکس بچه های مجروح قلبم رو واقعا به درد آورد چرا؟ چرا؟ عکس مادری که وحشت و غم توی چهره اش موج می زد و نوزاد خون آلود و مضروبش رو در آغوش گرفته بود.یک لحظه حس اون مادر اشکم رو درآورد فکر کردم اگر می شد اونجا باشم چکار می تونستم بکنم و اینجا بود که فهمیدم  انسانیتم رو گم کردم.فهمیدم چقدر در مادیات این زندگی نکبت غرق شدم فهمیدم همه چیز برام شعار بوده و شعار  و اشک دیگه امون نوشتنم نمیده... 

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر

سلام عزیز دل خوبی آره واقعا ماجرای دردناکی بوده چی بگم ولله

مریم دوشنبه 30 دی 1387 ساعت 08:11

سلام
مریم هستم.پاسخ سوالتون رو در یکی از پست های وبم دادم.
http://maryart.blogfa.com/post-72.aspx
اگه سوال دیگه ای هم بود بفرمایین تا اگه می تونم راهنماییتون کنم.
موفق باشین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد