چند روزی بود که همش سردم بود و همیشه حسرت اون شلوارهای گرمی که زیر شلوار بیرون میپوشیدمشون و حالا نداشتمشون رو میخوردم و به مغز نخودیم حتی یک لحظه هم خطور نمیکرد که میتونم یکی دیگه بخرم و حوصله پوشیدن پالتو و جوراب گرم و اینا رو هم نداشتم تا اینکه دو روز پیش مامان این پیشنهاد رو داد که بریم من شلوار گرم بخرم و تازه فهمیدم که اِ این شلوار رو میشه خرید و دیروز شلوار گرم جوراب بلند و پالتو و هد بند با همه اینها از خونه زدم بیرون و چه لذتی داشت توی اون سرما گرم بودن.از ماشین که پیاده شدم فهمیدم امروز یه آدم دیگه هستم سرشار از انرژی و سرخوشی.کیفم رو تاب میدادم و به موسیقی موبایل که گذاشته بودمش روی گوشم گوش میدادم و باهاش زمزمه میکردم و اگر میتونستم بلند باهاش بخونم به مراتب حالم بهتر میشد.خیلی حس خوبی بود مثل دوران سرخوشی نوجوانی.
توی اداره هم که وارد شدم هنوز پر از انرژی بودم و دلم میخواست یک عالمه کار کنم و بقیه رو هم به کار وا دارم(امروز واقعا مصداق زلزله بودم اسمی که بچههای اداره روم گذاشته بودن). ظهر هم موقع برگشت توی عالم خودم بودم و وقتی به خودم اومدم دیدم بعد از مدتها توی جدول بلوار دارم راه میرم.و باز هم سرشار و سرشار .
و این طوری بود که به اثبات این قضیه رسیدم که گرما واقعا تولید انرژی میکنه!!! |