ماه قبل بدجوری بی پول شده بودیم. حسابی.دقیقا معنای کلمه رو درک که هیچی چشیدم دو روز پیش ابواب رحمت باز شد و حقوق گرفتیم. شب اول رفتیم برای پسری نه هزار تومن وسیله خریدیم که همون شب کلیش رو کون فیکون کرد. دیشب دوباره رفتیم نمایشگاه کتاب . ده هزار تومن پول کتاباش شد بعدش هم کایت و پف فیل و ... دیگه چیزی ته کیف نمونده.فکر کنم این ماه هم دوباره به پیسی می خوریم اما براش خرید کردن لذت داره. اما توجه به نیازهای فکری و روحیش دل انگیزه.اشکال نداره یک ماه با این وسایل مشغوله و تا مه بعد یه جوری سر میشه.
سختی زمستان زندگی ُ بهار خود را در پیش دارد
قیام وحدت
تحت راهبری یگانه نجات دهنده ی آدمیان ( آقا پروفسور ابراهیم میرزایی)
با سلام و عرض ادب
چنانچه مایل به تبادل لینک هستید ابتدا وبلاگ مرا با نام (شعر امروز) لینک کنید سپس به من در وبلاگ اطلاع دهید تا بلافاصله شما را لینک کنم.
با تشکر
خوبی عزیزم نمیدونستم وگرنه خیلی دوست داشتم اینجا بودی و میدیدمت