امروز تو ترکم. ترک یه رابطه دوستانه. بدجور عصبی و کسلم .امیدوارم عوارضش زودتر از اینکه بخوام از سر شروعش کنم تموم بشه.
مثل همیشه تو کار خدا موندم. چرا آدم نمی تونه و چرا نباید بتونه محبت و عشقش رو به همه ارزونی کنه .چرا آدم نمی تونه و نباید بتونه همه رو توی همه چیزهای خوب شریک کنه.
شنیده بودم آدم هایی که یه جورایی با هنر درگیرن آدم های بی بند و بار و خارق العادات هستن.حالا فکر می کنم منم یه جورایی همینطورم.با اینهمه مسک نفس های قدیمی باز دنبال فرار از این عرف ها هستم .اما نمیدونم کدوم وجهه هنری باعث این جریان شده.
بعضی وقتها آدم یه پیامهای کوتاهی (sms) می گیره که لازمه یه جایی یادداشتشون کنه که اگه یه روزی ...
زن نازم تو رنگ و لعاب زندگی پوچ منی
تو شور گرمی روح سرد منی
آرایش جان پریشون منی
صدای مظلوم وجدان منی
شور آرزو گرمی اشک
نه در خلوت شبهای عشق خیز
بل روزهای پرمشغله تعجب جمع منی
عشق منی جان منی
می پرستمت نازنینم
شاد می خوامت با طراوت پرشور
و به سوی قلب مهربانت پر می کشم
پذیرایم باش