دور سوم سفر هیات دولت
تمام پلاکاردها و بنر و استندهای خوشامدگویی با عبارت " حضور سبز" ترکیب شده بود.
بیچاره همه وزرا از دیدن این کلمه"سبز" تنش کهیر زد.
همین چند روز پیش دوباره خر شدم.حیف که حافظه تاریخی من هیچوقت تا یکسال رو هم نگه نمی داره تا از سال گذشته بتونم درس بگیرم.دوباره فراگیر پیام نور شرکت کردم اون هم با وضعیت رقابتی امسال و درس خوندن من.
وقتی رفتم کتابفروشی و کتابهاشو ورق زدم لذت حل مسایل ریاضی و ... بدجوری اومدم زیر زبونم و نتونستم خر نشم و ثبت نام کردم. این هم واریز پول بی حساب دیگه ای به جیب...
دلم بدجور هوای پاییز تهران رو کرده.هوای بارون و برف و باد و سرماش.هوای عصرهای دل انگیزش، هوای دوستیهای پاکش.
هوای عاشقانه های پرشورش. هوای تمام روزهای خوب گذشته. هوای پاییز شاید بهانه است.
اما بهترین بهانه است که خاطراتش پررنگتر از هر وقت دیگه توی ذهنم بیداد می کنه.
اون خیابون گردی های عصرانه با همسر، نیمکت های سرد و ساندویچ هایدا،اون قرارهای دوستانه و پیک نیک رفتن ها، اون دور هم جمع شدن های خالص و ناب ،خونه شلوغ ما، انتظار رسیدن همسر یخ بسته، شر و شور کودکی های زنده در وجودمون. گرم و گرم و گرم در سرمای پاییز.پاییز تهران.
تمام داشته هام به تمام نداشته هام می ارزن.
داشتن همسری که بهم اعتقاد و ایمان داره به نداشتن همسری که خیلی چیزها داره
داشتن آرامشی خوب توی زندگیم به نداشتن خیلی چیزهای خوب توی زندگی
داشتن ...
دارم یه دوستی جدید رو شروع و تجربه می کنم. یه آدمی که سادگی و پاکیش و یه غمی پنهان توی وجودش جذبم کرده به سمت دوستیش. کشف یه آدم دیگه با یه دنیای زیبای دیگه برام دوست داشتنیه و فکر می کنم می تونم غمش رو کمرنگ تر کنم. غمی که توی چهره اش موج می زنه.
دوست دارم این جمله ها رو هم اینجا یادگاری داشته باشم
«کسی تا حالا بهت گفته یه هاله مقدس دورته
شاید به خاطر اینه که سیدی
توی تمام این مدت حتی یک لحظه هم در موردت فکر بد نکردم
وقتی می بینمت احساس می کنم یه قدیس رو دیدم»